کد مطلب: 112522
ديدگاه رهبر انقلاب درباره مذاکره با آمريکا
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 859

به گزارش پايگاه خبري پيرغار به نقل از ايسنا: رهبر معظم انقلاب اسلامي خاطرنشان کردند: با تسليم ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي ايران به نشستن پاي ميز مذاکره با امريکا، خيال امريکا از بسياري از اين مبارزات دنياي اسلام آسوده خواهد شد.
 
حضرت آيت‌الله خامنه‌اي بيست و ششم دي‌ماه 1376 در خطبه‌هاي نماز جمعه اظهار کردند: من اوّلاً براي شما برادران و خواهران عزيز بيان کنم که اهداف جنجال تبليغاتي امريکايي‌ها - عمدتاً - و مخالفان ما در دنيا چيست. اين‌که دائماً مي‌گويند ايران مي‌خواهد با امريکا مذاکره کند؛ ايران مي‌خواهد بتدريج رابطه با امريکا برقرار کند، هدف‌شان از اين حرف‌ها چيست؟ چه مي‌خواهند؟ مخالفان ما به دنبال چه چيزي هستند؟ آن‌چه مسلّم است، دنبال خير جمهوري اسلامي و خير ملت ايران نيستند؛ اين‌که واضح است. تا به حال در طول اين نوزده سالي که از انقلاب مي‌گذرد، هم حکومت امريکا، هم مطبوعات امريکا و هم رسانه‌ها و تلويزيون‌ها و راديوهاي امريکا، تا آن‌جايي که توانستند، به ملت ايران ضربه زدند، خنجر از پشت زدند، اهانت رواداشتند، خيانت کردند و دروغ پرداختند. در هشت سال جنگي که ما داشتيم و در قضاياي اقتصادي، يک‌جا اين‌ها به نفع ما کار نکردند؛ حال هم از همان قبيل است.
 
پس، هدف‌شان چيست؟ هدف، چند چيز است. که من به اختصار عرض مي‌کنم. شما روي مطالبي که عرض مي‌کنم، فکر کنيد؛ مخصوصاً شما جوانان تحصيلکرده، دانش‌آموزان، دانشجويان و طلاب علوم ديني، درست دقت و تأمل کنيد؛ چون اين‌ها مسائل مهمي است. يک ملت هم غالباً در همين جاهاي علي‌الظاهر کوچک است که سرنوشتش ساخته مي‌شود. چنين مقطعي، اگر مردم، جوانان، مسوولان و ديگران درست نفهميدند که حقيقت قضيه چيست، زاويه‌اي باز مي‌شود که خداي نخواسته همين زاويه، به فناي همه چيز منتهي خواهد شد. معمولاً اين‌طور است؛ لذا خيلي مهم است که درست دقّت شود.
 
هدف اين‌ها چيست؟ هدف حکومت امريکا و دستگاه امپراتوري خبري امريکايي از اين حرف‌ها چيست که مرتّب مي‌گويند: ايران مي‌خواهد مذاکره کند؟
 
هدف، چند چيز است: يکي اين‌که اين‌ها مي‌خواهند آن چيزي را که تا امروز وسيله‌ وحدت ملت ايران بوده است، به وسيله‌ اختلاف ملت ايران تبديل کنند. تا به حال آحاد ملت ايران به خاطر اين‌که مي‌دانستند دولت امريکا دشمن آن‌هاست، در مقابل دشمني امريکا، اگر يک وقت اختلافات جزئي هم داشتند، کنار مي‌گذاشتند و متّحد مي‌شدند. مقابله‌ با امريکا، يکي از وسايل وحدت اين ملت بوده است. اين‌ها مي‌خواهند با اين جنجال‌ها، همين وسيله‌ وحدت را، به وسيله‌ اختلاف تبديل کنند. اين عليه آن، آن عليه اين. اين بگويد مذاکره، آن بگويد مذاکره چه فايده‌اي دارد؛ آن يکي بگويد چه ضرري دارد؟ يک عدّه از اين طرف بحث کنند، يک عدّه از آن طرف بحث کنند! و اين‌ها هم اين وحدت عظيم ملي را که ملت ايران در مقابله‌ با حضور دشمن دارد، به اختلاف ملت ايران تبديل کنند.
 
هدف دوم اين است که مي‌خواهند با تکرار اين قضيه - مذاکره و رابطه با امريکا - قضيه‌اي را که در چشم ملت ايران، به دلايلي منطقي، يکي از زشت‌ترين چيزهاست، قبحش را از بين ببرند. تا حدّي که در نماز جمعه مي‌شود حرف زد، خواهم گفت که دلايل منطقي آن چيست. مي‌خواهند قبح اين را از بين ببرند؛ مثل کاري که سرِ قضيه‌ اسرائيل با اعراب کردند.
 
يک روز بود که دولت‌هاي عرب، صحبت کردن با اسرائيل، رابطه‌ با اسرائيل و حتّي آوردن اسم اسرائيل را يکي از کارهاي بسيار زشت مي‌دانستند. اين‌ها با مطرح کردن و پيش کشيدن اين قضيه، آن‌ها را يکي يکي از صفوف ملت عرب خارج کردند و بار را به گردن او انداختند. بتدريج کاري کردند که قبح اين قضيه ريخت؛ حتّي دولت‌هايي که در مرزهاي اسرائيل نيستند و هيچ خطر و ضرري هم از اسرائيل نمي‌بينند، در خانه‌ خودشان نشسته‌اند و صحبت از مذاکره با اسرائيل مي‌کنند! واقعاً چه لزومي دارد؟ اما مي‌کنند؛ چون قبحش ريخته است.
 
ملت ايران به دلايل کاملاً محکم و با استدلال منطقي، دولت امريکا را دشمن خود مي‌داند؛ که من بعداً اشاره خواهم کرد. همه‌ ملت‌هاي دنيا هم اين را از ملت ايران شناخته‌اند و با چشم تعظيم و تجليل به اين نگاه مي‌کنند. بتدريج مي‌خواهند قبح اين را از بين ببرند و يک کار عادّي و معمولي بکنند.
 
هدف سوم اين است که اصل مذاکره با ايران، براي امريکا به عنوان ابرقدرت، بسيار مهم است. ممکن است بعضي تعجّب کنند و بگويند مگر ايران چيست که براي امريکاي ابرقدرت، مهم است که با ايران پشت ميز مذاکره بنشينند؟! بله، بسيار مهّم است. اتّفاقاً چون ابرقدرت است، برايش خيلي مهّم است. ابرقدرت، يعني آن قدرتي که از همه‌ي قدرته‌اي سياسي دنيا بالاتر است و مي‌تواند اراده‌ي خود را بر آنها تحميل کند.
 
يک روز دو ابرقدرت در دنيا بودند - امريکا و شوروي - و هر کدام منطقه‌ي نفوذي داشتند؛ هر کار هم مي‌خواستند، مي‌توانستند بکنند. حتّي امريکا در مقابل آن دشمن، موشکهاي امريکايي - کروز و غيره - را در کشورهاي اروپايي مستقر کرده بود؛ بيچاره اروپاييها هم چاره‌اي نداشتند، حرفي هم نمي‌زدند؛ چون به عنوان دفاع در مقابل شوروي سابق بود. شوروي هم در منطقه‌ي نفوذ خودش، اين کارها را مي‌کرد. امروز که شوروي از بين رفته است؛ امريکا مدّعي است و به شدّت در پي اين است که نظام يک قطبي در دنيا به وجود آيد؛ يک ابرقدرت در رأس امپراتوري بزرگي که اسمش دنياست!
 
اين مطلبي که عرض مي‌کنم، حرفي است که صاحب‌نظران سياسي امريکا از گفتن آن ابايي ندارند. در مطبوعات امريکايي، مقالات سياسي فکري با همين مضمون چاپ مي‌شود. در همين حدود يک ماه پيش، در يکي از مطبوعات امريکايي ديدم که يک نويسنده‌ معروف سياسي‌نويس امريکايي به دنيا خطاب مي‌کرد که «چه عيبي دارد که در رأس يک امپراتوري واحد جهاني، امريکا قرار داشته باشد؟! امريکا امروز چنين و چنان است!» آنها اصلاً ادّعايشان اين است؛ دنبال اين هستند.
 
حال ابرقدرتي با اين همه ادّعا، با اين همه باد و بروت جهاني و سياسي، يک جا هست که برايش ارزش و اعتبار و احترامي قائل نمي‌شوند؛ آن يک جا کجاست؟ جمهوري اسلامي ايران. جمهوري اسلامي و ملت ايران، هيبت‌شکن ابرقدرت امريکا در دنيا شدند. من بارها عرض کرده‌ام که عمده‌ي قدرت ابرقدرتها، متّکي به هيبتشان است؛ هيبت آنهاست که مي‌تواند کار کند. اينها همه‌جا که وارد ميدان نمي‌شوند، تير و تفنگ که به کار نمي‌برند؛ تشر و هيبت‌شان است که رؤساي دولت‌ها و رؤساي احزاب سياسي دنيا را وادار مي‌کند که دست و پاي‌شان در مقابل اين‌ها بلرزد و کوتاه بيايند.
 
براي امريکا مهم است که ايران اسلامي که از روز اوّل به دلايل روشني در مقابل امريکا ايستاد و تسليم امريکا نشد و گفت که با امريکا مذاکره نمي‌کنم، حالا بگويد که بسيار خوب، چَشم، ما هم مذاکره مي‌کنيم! مي‌گويند بفرما، ابرقدرتي کامل شد! اين منطقه‌اي هم که زير بار نمي‌رفت، زير بار آمد؛ اين‌جا هم عتبه را بوسيدند! بنابراين، صِرف مذاکره براي‌شان خيلي مهّم است.
 
البته در مورد رابطه، اين‌طور نيست؛ بعد خواهم گفت. امريکايي‌ها نسبت به رابطه، طور ديگري فکر مي‌کنند. آن‌چه که براي آن‌ها خيلي مهّم است، مذاکره است. مي‌خواهند ايران پشت ميز مذاکره بنشيند؛ بعد که مذاکره شروع شد، آن‌وقت سرِ رابطه داستان‌ها و حکايت‌ها دارند.
 
نکته‌ دوم براي اين‌که مذاکره‌ با ايران براي امريکا اهميت دارد، اين است که حرکت جمهوري اسلامي و ملت ايران موجب شد که احساسات اسلامي در هر گوشه‌ دنيا بيدار شود؛ در آسيا، در آفريقا و حتّي در اروپا، مسلمانان با نام اسلام، احساسات اسلامي خودشان را سرِ دست گيرند و مبارزه‌اي را به نحوي شروع کنند. بعضي از اين مبارزات، مبارزات سياسي با دولت‌هاست. بعضي از اين مبارزات، مبارزات اصلاحي است؛ بالاخره مشغول مبارزه هستند. همه‌ اين‌ها، از اين قلّه‌ جمهوري اسلامي و امام و اين ملت، سرازير شده‌اند.
 
من کساني را در دنياي اسلام مي‌شناسم و اطّلاع دارم که مذهب اهل‌بيت را بدون هيچ‌گونه تبليغي، فقط براي خاطر قضاياي جنگ قبول کردند. همين که شما جوانان، شما جانبازان، شما ايثارگران به ميدان جنگ مي‌رفتيد و اين خبرها در دنيا به همين شکل منتشر مي‌شد؛ همين که مادران آن‌طور شجاعانه مي‌ايستادند و آن شجاعتها را به خرج مي‌دادند، عدّه‌اي را در دنيا مسلمان کرد، عدّه‌اي از مسلمانان را شيعه کرد، عدّه‌ بيشتري را عاشق انقلاب و عاشق امام و ملت ايران کرد و احساسات اسلامي بروز کرد. در حقيقت، قطب همه‌ اين‌ها، ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي است.
 
اگر جمهوري اسلامي با امريکا پشت ميز مذاکره بنشيند، امريکايي‌ها خيال‌شان از اين جهت راحت مي‌شود؛ به هر جايي در دنيا مي‌گويند: شما براي چه تلاش مي‌کنيد؟ شما که مثل ايران نخواهيد شد، به پاي ايران که نخواهيد رسيد! هر چه بشويد، يک ملت و يک نظام و آن شکوه و شجاعت را که پيدا نخواهيد کرد؛ آن‌ها هم بالاخره مجبور شدند و اين‌جا پاي ميز مذاکره آمدند؛ شما ديگر چه مي‌گوييد؟! يعني با تسليم ملت ايران و نظام جمهوري اسلامي ايران به نشستن پاي ميز مذاکره با امريکا، خيال امريکا از بسياري از اين مبارزات دنياي اسلام آسوده خواهد شد.
 
درست توجّه کنيد! هر کدام از اين‌ها، بحث‌هاي طولاني و مفصّلي دارد که جايش در مجالس ويژه‌ي اين حرف‌هاست. من مايلم که در نماز جمعه، فقط رؤوس مطالب را عرض کنم. مذاکره براي اين‌ها مهّم است. ببينيد؛ بسياري از کشورها هستند که دولت‌هاي‌شان از دوستان دولت امريکا محسوب مي‌شوند؛ يعني تحت نفوذ و تسليم دولت امريکا قرار دارند، مواضع سياسي‌شان تابع دولت امريکاست و کلاًّ تابع امريکا هستند؛ با فلان‌جا قطع رابطه کنيد، فلان‌جا را معامله کنيد، فلان‌جا را معامله نکنيد، نفت را اين‌گونه کنيد، مس را آن‌طور کنيد. اين دولتهايي که تسليم امريکا هستند، بتدريج اين فکر براي‌شان به وجود مي‌آيد که دولتي به نام جمهوري اسلامي ايران هست که به امريکا هيچ اعتنايي نمي‌کند؛ امريکا هم نسبت به آن دولت نمي‌تواند هيچ آسيب جدّي بزند. پس، علّت اين‌که ما از امريکا اين‌قدر مي‌ترسيم، چيست؟
 
يک نکته‌ ديگر هم هست که موجب مي‌شود حقيقتاً مذاکره براي امريکايي‌ها به عنوان يک ابرقدرت مهم باشد و آن، اين است که در مصاف دو قطب مبارز که الان نوزده سال يا بيست سال است که در صحنه‌ سياسي عالم، مبارزه مي‌کنند - قطب استکبار از يک طرف، و قطب اسلام از طرف ديگر؛ قطب استکبار به رهبري امريکا، و قطب اسلام به محوريّت نظام جمهوري اسلامي که تا به حال هم گسترش و پيشرفت، متعلّق به قطب اسلام بوده است - شما هرچه صحنه‌ دنيا را نگاه مي‌کنيد، مي‌بينيد کشورهايي که بوي حرکت و نهضت اسلامي در آن‌ها استشمام نمي‌شد، وضعي براي‌شان به وجود آمد که حکومت‌هاي اسلامي - لااقل به تناسب آن کشورها - در آن‌ها به وجود آيد! در ترکيه به صورتي، در الجزاير به نحوي و در جاهاي ديگر نيز همين‌طور. البته با همه‌ اين‌ها هم برخورد کردند؛ اما با احساسات مردم که نمي‌توانند برخورد کنند؛ نمي‌توانند با احساسات مردم آن‌طور برخورد کنند که مثلاً با حکومت «رفاه» در ترکيه يا با بعضي از حکومت‌هاي ديگر برخورد کردند. احساسات مردم به حال خود باقي است.
 
تا به حال در برخورد اين دو قطب مبارز با يکديگر - که قطب، استکبار از يک طرف و قطب اسلام از طرف ديگر است - پيشرفت و مبارزه و پيروزي، متعلّق به قطب اسلام بوده است. قطب اسلام هميشه پيش رفته است؛ اما قطب استکبار پيشرفتي نداشته است. اين‌ها مي‌خواهند با شايعه‌ مذاکره‌ جمهوري اسلامي - که بگويند جمهوري اسلامي تسليم شد؛ طرف ما آمد و مجبور شد کنار بيايد و با ما مذاکره کند - اين‌طور وانمود کنند که در اين مصاف، بالاخره قطب اسلامي شکست خورد و مجبور به عقب‌نشيني شد و قطب استکبار در اين مصاف پيروز گرديد.
 
مي‌خواهند اين را تفهيم کنند که دشمن پيروز شده و اسلام مجبور به عقب‌نشيني شده است. مي‌خواهند بگويند که اسلام انقلابي از حرف‌هايش گذشت و برگشت. مي‌خواهند بگويند همه‌ اين حرف‌ها در طول اين نوزده سال - ده سال اول که امام گفته بود، و نه سال بعد از امام، مسؤولان و ملت همه بر زبان آوردند - به گوشه‌اي گذاشته شد، به دست فراموشي سپرده شد و همه‌ اين حرف‌ها تخطئه گرديد؛ چون امام بارها فرموده بودند که ما با دشمن کنار نمي‌آييم و تسليم دشمن نمي‌شويم. اين شايعات براي اين هدف است که آن گذشته را تخطئه کند. بالاخره امريکا از اين‌که شايع شود جمهوري اسلامي تسليم شده است تا با امريکا مذاکره کند و پشت ميز مذاکره بنشيند - يعني از حرف‌ها و ادّعاهاي خود نسبت به استکبار دست بردارد - بيشترين استفاده را مي‌کند. اين جنجال تبليغاتي براي اين است. لذا با اين‌که رييس جمهور محترم در مصاحبه‌اش گفت که ما مذاکره نمي‌کنيم؛ گفت که ما احتياجي به مذاکره نداريم، آن‌ها گفتند بله، اين مقدّمه‌ مذاکره است؛ مي‌خواهند مذاکره کنند! هر کسي چيزي گفت؛ جنجالي در دنيا درست کردند. پس، انگيزه‌هاي امريکا و دستگاه‌هاي خبري امريکا از اين جنجال اين است.
 
حال موضع ما چيست؟ البته موضع ما بارها گفته شده است؛ چيزي نيست که حالا من بخواهم آن را بيان کنم. امام بارها فرمودند، بعد از امام هم ما، مسؤولان سياست خارجي و کساني که در اين زمينه‌ها حرف مي‌زدند و اقدام مي‌کردند، حرف‌ها را گفته‌اند. حرف‌ها همان حرف‌هاست؛ حرف‌هاي محکمي است؛ حرف‌هايي نيست که بشود امروز گفت و فردا از آن‌ها برگشت؛ درعين‌حال من به طور مختصر عرض مي‌کنم.
 
موضع انقلاب و موضع نظام جمهوري اسلامي اين است که اوّلاً هر تصميمي که ما براي انقلاب و به عنوان مواضع اصولي انقلاب بگيريم، بايد تابع استدلال باشد. ما اهل منطقيم. ما حکومت‌مان هم حکومت استدلال است، قوانين‌مان هم قوانين مستدل است، معارف‌مان هم معارف استدلالي است، مواضع سياسي ما هم مواضع استدلالي است. ممکن است يک وقت کسي نسبت به اين مواضع شعار بدهد - خيلي خوب؛ مانعي ندارد - اما پشت سرِ اين شعار، استدلال و برهان و منطق وجود دارد. اساس اين منطق هم يکي نفع ملت ايران و مصالح کشور است، يکي هم اصول و عقايد و باورهايي است که ملت ايران در راه اين باورها مبارزه و مجاهدت کرده، شهيد و جانباز داده، ايستادگي کرده است و مردم دنيا را متوجّه خودش کرده است. مواضع ما تابع اين چيزهاست. حال من در سه عنوان کوتاه، مطلب را خلاصه مي‌کنم.
 
وضع کنوني - يعني قطع رابطه‌ي ما با امريکا - اوّل اين را بيان مي‌کند که اين وضع، نتيجه‌ رفتار و وضع طبيعي استکبار امريکايي است؛ در واقع، نتيجه‌ مظلوميت ملت ايران است. حرف دوم اين است که مذاکره با امريکا، هيچ فايده‌اي براي ملت ايران ندارد. حرف سوم اين است که مذاکره و رابطه با امريکا، براي ملت ايران ضرر دارد.
 
رابطه و مذاکره با دولت امريکا، به حال ملت ايران هيچ فايده‌اي ندارد. امروز از چيزهاي جالب اين است که دست‌هاي امريکايي و تبليغات امريکايي - همان‌طوري که در هفته‌ اوّل اين ماه عرض کردم - در دنيا اين‌گونه شايع مي‌کنند که ملت ايران مشکلاتي دارد؛ راه‌حل و کليد اين مشکلات هم اين است که بيايد با امريکا مذاکره کند! تو گفتي و من باور کردم! مذاکره، هيچ فايده‌ قابل ذکري براي ملت ايران ندارد. البته ضررهايي دارد که بعد عرض مي‌کنم؛ اما اصلاً فايده ندارد.
 
کسي که خيال کند اگر ما با امريکا مذاکره کرديم، محاصره‌ اقتصادي و قانون «داماتو» و ... از بين خواهد رفت، اشتباه کرده است. اوّلاً هر کدام از رفتارهاي امريکا با ايران، بعد از مدّتي محکوم به شکست شده است. مگر بار اوّلي است که اين‌ها اين‌طور با ما رفتار مي‌کنند؟ مگر بار اوّلي است که تهديد مي‌کنند؟ مگر بار اوّلي است که محاصره‌ اقتصادي مي‌کنند؟ مگر بار اوّلي است که اين‌ها راه مي‌افتند و به اين کشور و آن کشور مي‌گويند که شما با ايران فلان معامله را نکنيد، يا فلان قرارداد را نبنديد؟ بار اوّل که نيست؛ هميشه اين‌طور کرده‌اند. ما در اين هجده، نوزده سال، همه‌ پيشرفت‌هايي که به دست آورده‌ايم؛ همه‌ کارهاي برجسته‌اي که دولت‌هاي ما در اين چند سال کرده‌اند، در همان حالي بوده که امريکا نمي‌خواسته است. مگر به خواست امريکاست؟!
 
در سال گذشته، به مناسبت قانون «داماتو»، قرارداد شرکت خودشان با شرکت گاز ما را ابطال کردند. قانوني گذراندند که هيچ شرکتي حق ندارد از فلان مبلغ بيشتر، با ايران معامله‌ نفتي کند. اوّلاً همان شرکت به مسؤولان ما پيغام داد که ما ناراحتيم و در اوّلين فرصتي که بتوانيم، باز قرارداد را مي‌بنديم! الان يکي از مشکلات امريکا همين شرکت‌هايي هستند که نمي‌توانند بيايند در کارهاي نفتي مربوط به ما در خليج فارس سرمايه‌گذاري کنند. شرکت‌هاي نفتي امريکا به شدّت ناراحتند. مربوط به حالا هم نيست؛ مربوط به تقريباً يک سال اخير است. روي دولت فشار آوردند، اجتماع درست کردند، قطعنامه درست کردند؛ لذا همان تلاش‌ها توانسته است تا حدود زيادي آن قانون امريکايي «داماتو» را تضعيف کند. پس، آن‌ها بيشتر احتياج دارند.
 
ثانياً به مجرّد اين‌که آن شرکت امريکايي در سال گذشته قرارداد خود را با شرکت گاز ما فسخ کرد، به فاصله‌ کوتاهي يک شرکت فرانسوي آمد و داوطلب انعقاد قرارداد شد. امريکايي‌ها بنا کردند به جنجال کردن که چرا مي‌خواهيد قرارداد ببنديد؟! دولت فرانسه، بلکه بعداً همه‌ جامعه‌ اروپا ايستادند و گفتند که بايد اين قرارداد با ايران بسته شود و امريکا نبايد بتواند حرف خودش را در اين قضيه سبز کند. اين‌طور نيست که حالا مشکلات ملت ايران به دست امريکا باشد و امريکا بتواند مشکل جدّي‌اي درست کند. البته تلاش مي‌کنند، خباثت خودشان را مي‌کنند - نه اين‌که نمي‌کنند - اما کارها دست آن‌ها که نيست.
 
وانگهي، شما ملاحظه کنيد! دولت‌هايي که امروز امريکا به اصطلاح وزارت خارجه‌ خودشان آن‌ها را مجازات مي‌کند - مثل چين، روسيه، ترکيه‌ زمان حکومت حزب رفاه - مگر با امريکا رابطه ندارند؟ مگر مذاکره نمي‌کنند؟ همه‌ کساني که امريکا با آن‌ها برخورد خشن مي‌کند، در زمينه‌هاي سياسي و اقتصادي با امريکا رابطه دارند. اين‌طور نيست که رابطه با امريکا يا مذاکره با امريکا، مانع از دشمني امريکا شود. الان کشورهايي هستند که سفارت‌هاي‌شان در امريکاست، سفارت‌هاي امريکا نيز در پايتخت‌هاي آن‌ها باز است و فعّاليت مي‌کند؛ از لحاظ سياسي و کنسولي و غيره هم با يکديگر ارتباط دارند؛ اما امريکا آن‌ها را جزو ليست تروريست‌هاي دنيا معرفي مي‌کند! من حالا نمي‌خواهم اسم آن کشورها را بياورم. خوب است که برادران ما در وزارت خارجه و جاهاي ديگر، اين‌ها را به مردم بگويند و تبيين کنند.
 
خيال نکنيد که حالا اگر با امريکا رابطه برقرار شد، يا مذاکره شد، ديگر از سوي امريکا، اندکي حرف نازکتر از گل هم به جمهوري اسلامي گفته نخواهد شد؛ نه. بسياري از کشورها با امريکا رابطه هم دارند، خيلي هم روابطشان علي‌الظاهر در سطح جهاني خوب و صميمي و مؤدّبانه است؛ درعين‌حال امريکا هر جايي که لازم باشد، ضربه‌ خودش را مي‌زند؛ محاصره‌ اقتصادي مي‌کند، تحريم مي‌کند!
 
امريکايي‌ها مستکبرند. آدم مستکبر و دولت مستکبر، دنبال سبز کردن حرف خودش است. بنابراين، اين‌طور نيست که رابطه براي کشور ما فايده‌اي داشته باشد؛ که اگر رابطه نباشد يا مذاکره نباشد، اين مشکلات به وجود خواهد آمد و اگر اين مذاکره و رابطه انجام شد، مشکلات از بين خواهد رفت؛ نه. نه امريکا براي ايجاد مشکلات آن‌چنان دستش باز است و نه رابطه و مذاکره اين چنين معجزه‌گري‌اي براي رفع مشکلات دارد. هيچکدام از اين‌ها نيست؛ بسته به توان ملت است، بسته به عُرضه‌ يک حکومت است، بسته به اقتدار و عزّت‌خواهي ماست که بتوانيم در مقابل امريکا بايستيم و برطبق اراده و برطبق مصالح کشورمان اقدام کنيم.
 
اين تبليغات در حالي انجام مي‌گيرد که وقتي دولت امريکا در مقابل خود دولتي را داشت که در حال جنگ بود، نتوانست کاري با آن انجام دهد. ما يک روز در حال جنگ بوديم. قبل از آن، اوقاتي بود که حکومت ما از لحاظ امکانات، حکومتي بسيار ضعيف بود. آن روز نتوانستند با ما کاري انجام دهند. آن روز نتوانستند ضرر اساسي وارد کنند. امروز بحمداللَّه دولت ايران، دولتي عزيز و مقتدر است و در سطح جهاني به عنوان يک کشور مقتدر و عزيز شناخته شده است؛ رئيس کنفرانس اسلامي است. در بسياري از کنفرانس‌هاي جهاني، به عنوان يک عضو محترم شناخته شده است؛ دولت‌ها برايش احترام قائلند، ملت‌ها برايش احترام قائلند. امروز ما از چه بترسيم؟ چرا بترسيم؟ چرا خيال کنيم که اگر با همين وضعي که در اين نوزده سال داشتيم، ادامه دهيم، چنين و چنان خواهد شد؟
 
امريکا احتياج دارد. امريکا امروز آن قوّت و قدرت ده سال، پانزده سال قبل را هم ندارد. روزي بود که حرف دولت امريکا در اروپا و جاهاي ديگر، با احترام تلقّي مي‌شد و با آن با احترام رفتار مي‌شد؛ امروز آن‌طور هم نيست. امروز امريکايي‌ها از لحاظ ديپلماسي و سياست خارجي، در موضع ضعفند؛ در موضع قدرت نيستند. مي‌خواهند در حال ضعف‌شان، همان هيبت ابرقدرتي را عليه ما و در مقابل ملت ايران به کار ببرند!
 
عنوان سوم که اين را هم من خيلي مختصر عرض مي‌کنم، چون مي‌ترسم وقت نماز بگذرد، اين است که رابطه و مذاکره، براي ملت ايران و براي نهضت جهاني مضّر است. اولين ضرر اين است که امريکايي‌ها با ورود در اين ميدان، اين‌طور تفهيم خواهند کرد که جمهوري اسلامي از همه‌ حرف‌هاي دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدّس و دوران انقلاب صرف‌نظر کرده و گذشته است. اوّلين چيزي که امريکايي‌ها ادّعا مي‌کنند، اين است. اوّلين مطلبي که در دنيا شايع مي‌کنند، اين است که انقلاب اسلامي تمام شد و پايان گرفت؛ کمااين‌که هنوز هيچ چيز نشده، همين حرف‌ها را زمزمه مي‌کنند!
 
همين دو، سه روز قبل از اين، تلکسي ديدم که رئيس يکي از دولت‌هاي آفريقايي - که چند روز قبل از اين، يکي از مسؤولان ما حرفي را عليه آن دولت بر زبان رانده بود - مصاحبه کرده و گفته است که بله، ايران مدّتي ادّعا مي‌کرد که با امريکا مخالف است؛ اما حالا مقدّمات جور مي‌کند براي اين‌که بتواند با امريکا دست دوستي بدهد! هنوز هيچ‌چيز نشده، اين‌طور مي‌گويند! در دنيا، تبليغات و شايعات عليه ملت ايران و عليه جمهوري اسلامي و عليه دولت فضا را پُر خواهد کرد که اين‌ها از انقلاب برگشتند. اين‌ها آبروي انقلاب را در دنيا در پيش مستضعفان خواهد برد، دل‌ها را مردّد خواهد کرد، نهضت جهاني اسلامي را دچار افول خواهد کرد، استقلال ملت ايران را از دست او خواهد گرفت.
 
بارها گفته‌ايم و تکرار شده است؛ من هم گفته‌ام، مسؤولان هم گفته‌اند که مسأله‌ ما، مسأله‌ دولت امريکاست؛ با ملت امريکا بحثي نداريم. طرف ما ملت امريکا نيست؛ ملت امريکا هم مثل بقيه‌ ملت‌هاي ديگر، خوبي‌هايي دارد، بدي‌هايي دارد؛ مربوط به خودشان است. مسأله، مسأله‌ دولت امريکا و رژيم امريکاست، و رژيم امريکا دشمن نظام جمهوري اسلامي و دشمن انقلاب و دشمن ملت ايران است، و اين را تصريح کرده‌اند و بارها هم گفته‌اند. البته مصلحت خودشان نمي‌دانند که اين را بر زبان آورند؛ ليکن باطن قضيه همين است که با استقلال شما دشمنند، با اسلام شما دشمنند، با عزّت شما دشمنند، با ايستادگي شما در مقابل زياده‌خواهي‌هاي‌شان دشمنند؛ خيلي هم تلاش مي‌کنند که بتوانند بلکه اين‌ها را از بين ببرند.
 
البته قانون الهي، عکس خواست آن‌هاست. قانون الهي اين است که شما بمانيد، شما قوي شويد، شما پيروز شويد؛ ان‌شاءاللَّه پيروز هم خواهيد شد و ما هيچ احتياجي به رابطه‌ با امريکايي‌ها نداريم؛ همچنان که رئيس جمهورمان هم در آن مصاحبه گفتند و ديگران هم تصريح کردند. الحمدللَّه خيلي خوب بود؛ هيچ احتياجي به مذاکره و به رابطه‌ با اين‌ها نداريم و علي‌رغم ميل دشمنان ملت ايران، ملت ما ان‌شاءاللَّه مدارج ترقّي و پيشرفت را روزبه‌روز بيشتر خواهد پيمود.

 

 

 

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html